چشمه سار عشق (حوزه علميه رضويه)
باچشمه سار عشق زندگي زيباست اگر صرف خواندن نباشد






  • امروز: 13
  • دیروز: 32
  • 7 روز قبل: 179
  • 1 ماه قبل: 601
  • کل بازدیدها: 124665




  • جستجو





    با سلامٍ دوست عزيز ازاين كه از وبلاگ ما ديدن كرديد متشكريم و از شما مي خواهيم نظرات خوديامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيدوباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. باتشكر

     
      مقام معظم رهبری ...

    نظر علما درباره آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی) :
    آیت الله فاضل لنکرانی: حمایت از مقام رهبری امروز واجب تر از زمان امام (ره)است ایشان ستون خیمه مرجعیت است اگر ایشان نبود ما هم نبودیم.
    آیت الله گلپایگانی: چه کسی را بهتر از ایشان داریم که با تمام وجود مقابل دنیای زورگو و بی منطق ایستاده و دنیا هم از ایشان حساب میبرد و ما باید او را کمک کنیم.
    آیت الله مکارم :اگر مقام معظم رهبری حرمت نداشته باشد امروز هیچکدام از ما ایرانیها حرمت نخواهیم داشت.تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه بر مراجع تقلید هم واجب است.
    آیت الله نوری: حضرت خامنه ای (مد ظله العالی) کوثر است و دشمن او ابتر است.
    علامه حسن زاده آملی: روزی علامه جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می کنند آقا ناراخت شده و به علامه می فرمایند اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمی کردم و در جایی دیگر می فرمایند: گوشتان به دهان رهبر باشد چون ایشان گوششان به دهان حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف است.)

    موضوعات: اخلاقی, نکته های ناب
    [دوشنبه 1395-01-16] [ 11:14:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      فرداحقیقت ندارد.... ...

    ساختن واژه ای به نام «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود،تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم و با این واژه آشنایی نداشتیم ،خوب زندگی میکردیم.تمامی احساساتمان ،غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم.انگار فهمیده تر بودیم، چون همیشه میترسیدیم شاید فردا نباشد.

    از وقتی «فردا » را یاد گرفتیم،همه چیز را گذاشتیم برای فردا.
    از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا…
    شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم….
    «فردا»روزیست که داشته های امروزت را نداری.
    پس امروز را زندگی کن.
    فردا حقیقت ندارد.

    موضوعات: موضوعات تربیتی, نکته های ناب
    [یکشنبه 1394-12-16] [ 12:41:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      تلنگر ...

    بانو…
    حجابت رمز ورود به توست!
    .رمز ورود باآرایش غلیظ هک میشود
    باخنده های بلند هک میشود
    باصحبت بی پروا بانامحرم هک میشود
    اصلا شیطان منتظر نشسته است که تو راهک کندً!
    پس
    رمز گشایی از خویشتن را فقط به"همسرت"بسپار!
    اومحرم ترین هکر دنیاست برای تو…

    موضوعات: نکته های ناب
     [ 09:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      خدا با ماست ...

    عده ای به دیدار آیت الله حاج شیخ محمد تقی بافقی رفتند ،

    یکی از آنها تعریف می کرد مدتی نزد آقا نشسته بودیم وایشان ساکت بودند ،

    ناگهان سرشان را بلند کردند وفرمودند:

    رفقا بیایید از امروز باور کنیم که ما خدا داریم

    و دیگر چیزی نفرمودندو اگر ما خدا را باور کنیم کارمان را درست می کند.


    موضوعات: نکته های ناب
    [یکشنبه 1394-11-11] [ 12:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علت خلق نسیان ...

    علت خلق نمودن فراموشی در نهاد انسان این بوده است خداوند اراده نموده انسان غیر از خداوند را فراموش کند . حاج اسماعیل دولابی 

    موضوعات: نکته های ناب
    [دوشنبه 1394-06-02] [ 12:20:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پیش نیازهای زندگی رحمانی ...

    1- راه شناسی : شناخت مسیر مطمئن و مستحکمی که از جانب خدواند شناسانده شده است.

    2- رهرو شناسی : شناخت ویژگی های رهران حقیقی راه که رچار لغزش نشده اند.

    3- رهبر شناسی : شناخت نورانی ترین و پاک ترین راهبری که خودش راه را طی کرده است.

    4- رهزن شناسی : شناخت رهزنانی که در کمین رهروان راه نشسته اند.

    موضوعات: نکته های ناب
    [چهارشنبه 1394-03-06] [ 12:36:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      وعده لباس گرم ...

    سرانجام وعده پادشاه !
    پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید : آیا سردت نیست؟
    نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمّل کنم.
    پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا برایت بیاورند.
    نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود :
    پادشاها ؛ من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد !

    موضوعات: نکته های ناب
    [چهارشنبه 1393-12-20] [ 12:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      وعده لباس گرم ...

    سرانجام وعده پادشاه !
    پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید : آیا سردت نیست؟
    نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمّل کنم.
    پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا برایت بیاورند.
    نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود :
    پادشاها ؛ من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد !

    موضوعات: نکته های ناب
     [ 12:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت