روزي دو مرد عازم ماهيگيري شدند، يكي از آنها، ماهيگيري بسيار باتجربه و متبحّر بود و ديگري سررشته اي از اين كار نداشت. هر بار كه ماهيگير باتجربه ماهي بزرگي را صيد مي كرد، بلافاصله آن را در يك ظرف پر از يخ مي انداخت تا تر و تازه بماند و فاسد نشود. اما هر بار كه ماهيگير بي تجربه يك ماهي بزرگ صيد مي كرد، دوباره آن را به آب مي انداخت.
ماهيگير متبحّر تا هنگامِ شب شاهدِ اين ماجرا بود، از اين كه مي ديد دوستش تمام مدّت وقتش را تلف مي كند سرانجام كاسه صبرش لبريز شد و پرسيد: «چرا هر چي ماهي بزرگ صيد مي كني دوباره توي آب مي اندازي؟» ماهيگير بي تجربه جواب داد: خوب معلومه، براي اينكه من فقط يک تابة كوچك دارم!
گاهي اوقات، ما نيز مثل اين ماهيگير نقشه هاي بزرگ، روياهاي بزرگ، مشاغل بزرگ و فرصت هاي بزرگي را كه خداوند در اختيارمان قرار مي دهد باز پس مي دهيم. زيرا ايمانمان بسيار كم است.
ما آن ماهيگير را به تمسخُر مي گيريم، زيرا او نمي داند تنها چيزي كه احتياج دارد تهيه يك تابة بزرگ تر است. با اين همه، آيا مي دانيد خودمان تا چه اندازه آمادگي داريم كه ايمانمان را گسترده كنيم؟ فراموش نكنيد كه:
خداوند هرگز نعمتي به شما نمي بخشد كه نتوانيد از عهدة ادارة آن برآييد.

موضوعات: موضوعات تربیتی
[سه شنبه 1393-12-19] [ 09:38:00 ق.ظ ]