عزیزی می فرمود: «اما رضا علیه السلام که غریب نیست ، میلیون زائر داردکه به او توجه داردکه به او توجه می کنند . اما خدا خیلی غریب است . همه را غرق نعمت می کند و همه با گناه نا شکری اش را می کنند .» یکی از جلوه های غریب پروگار این آیه است : « و قلیل من عبادی الشکور ؛چه اندکند بندگان شکر گزار من !» گویا خداوند در جستجوی بندگان شکر گزار آه حسرتی می کشد .امام رضا علیه السلام باغ انگوری در مدینه داشتند . شخصی نزد حضرت آمد و ابراز نیاز کرد و گفت: « کرامتی کن» حضرت از ظرف انگوری که مقابلش بود، حبه انگوری به او دادند. چون نگاه او کفران کننده نعمت بود و ادب شکر گزاری نداشت ، نگاهی به حبه انگور کرد و گفت این حبه انگور به چه درد می خورد!؟من می خواهم بدهی هایم را بدهم،زندگی ام را جمع و جور کنم . گرفتاری دارم.» حضرت فرمودند: « کنار بایست» نفر دوم آمد و سلام و احوال پرسی کرد. حضرت حبه انگوری را به او دادند . دوباره او گفت: « الحمد لله رب العالمین » و گفت : « اقا ، این انگور ها را خودم به تنهایی نمی خورم ، در ظرف بزرگ آبی می اندازم و از آب متبرک آن به همه می دهم و می گویم این از دست ولی الله به دست من  رسیده است .» حضرت فرمود : « قلم و کاغذی را بیاورید .» و یک درخت از ان باغ انگور را به نامش زدند . دوباره گفت « الحمد لله رب العالمین » آقا قلم و کاغذ را دوباره بر داشتند و تمام باغ انگور را به نامش زدند.

موضوعات: اخلاقی
[دوشنبه 1394-04-08] [ 12:30:00 ب.ظ ]